شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ ساعت امتحان بود . تنبلي سستي در درس خواندن کار دستم داده بود و اضطراب سراپاي وجودم را فرا گر فته بود . چه کنم ؟ هر لحظه فکري به ذهنم مي آمد آخر تصميم خود را گرفتم . کتاب درسي را در کشوي ميز گذاشتم و با ظرافت تمام آن را طوري قرار دادم که نه کسي متوجه شود ونه به هنگام استفاده دچار مشکل شوم . لحضه اي احساس آرامش کردم . معلم وارد کلاس شد و برگه هاي سوال را توزيع کرد . همه آماده ي امتحان بوديم . اما ناگهان بچه هاي کلاس غافلگير شدند.معلم آهسته آهسته به سوي تخته ي سياه کلاس رفت و آيه اي کوتاه از کتاب بزرگ آسماني را بر روي آن نوشت :( الم يعلم بان الله يري) سپس رو به ما کرد و تنها يک کلام گفت : آخرين نفر ورقه هاي امتحان را به دفتر بياورد و به من تحويل دهد . آنگاه پيش چشمان مبهوتم از کلاس خارج شد . او نگاه همواره ناظر خدا را را به ياد ما آورد و خود رفت . حالت عجيبي به من دست داد من که از امتحان چيزي بلد نبودم در ورقه ام چيزي ننوشتم جز يک جمله : آري يافتم که خدا مرا هميشه ميبيند .
مرتضي -2
*قابل توجه دوستاني که ادعا مي کنند تو پارسي بلاگ قديمي هستند* تاريخ فيد رو نگاه کنيد B-)
مرتضي -2
رتبه 94
2 برگزیده
1669 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
مرتضي -2 عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top