پيام
+
ياد دارم در غروبي سرد سرد
مي گذشت از کوچه ي ما دوره گرد
داد مي زد : کهنه قالي مي خرم
دسته دوم جنس عالي مي خرم
کاسه و ظرف سفالي مي خرم
گر نداري کوزه خالي مي خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهي کشيد بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نيست
اي خدا شکرت ولي اين زندگيست؟
بوي نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بي روسري بيرون دويد
گفت اقا سفره خالي مي خريد...؟

2-ياد ياران
91/8/25
بليط خواب ابدي...!!!
آااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه
Ahorayearyaii
خـدا بـــــــزرگه بلا به دور مــامان امشب و واسمون دعا بخون