با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+پسر گرسنه اش مي شود ، شتابان به طرف يخچال مي رود
در يخچال را باز مي کند
عرق شرم ...بر پيشاني پدر مي نشيند
پسرک اين را مي داند
دست مي برد بطري آب را بر مي دارد
... کمي آب در ليوان مي ريزد
صدايش را بلند مي کند ، " چقدر تشنه بودم "
پدر اين را مي داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...
البته به متني که نوشتيد علاقه مندي زدم. وگر نه بسيار فراوان هستند کودکاني که از اين پول ها چيزي عايدشان نمي شود و مجبورند پول را به مقامات بالاتر بدهند !! و گاهي هم از من و شما پولدار تر هستند ! - سربازي در مسير
+دلم عجيب گرفته است ...
و هيچ چيز،
نه اين دقايق خوشبو، که روي شاخهي نارنج ميشود
خاموش،
نه اين صداقت حرفي، که در سکوت ميان دو برگ اين
گل شببوست،
نه، هيچچيز مرا از هجوم خالي اطراف
نميرهاند.
و فکر ميکنم
که اين ترنم موزون حزن تا به ابد
شنيده خواهد شد...
همه ي دوستان خوب پارسي بلاگي ، شب خوش
+ياد دارم در غروبي سرد سرد
مي گذشت از کوچه ي ما دوره گرد
داد مي زد : کهنه قالي مي خرم
دسته دوم جنس عالي مي خرم
کاسه و ظرف سفالي مي خرم
گر نداري کوزه خالي مي خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهي کشيد بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نيست
اي خدا شکرت ولي اين زندگيست؟
بوي نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بي روسري بيرون دويد
گفت اقا سفره خالي مي خريد...؟
خـدا بـــــــزرگه بلا به دور مــامان امشب و واسمون دعا بخون - Ahorayearyaii
+کودکي به پدرش گفت: «پدر، ديروز سر چهارراه حاجي فيروز را ديدم
بيچاره! چه اداهايي از خودش در مي آورد تا مردم به او پول بدهند،ولي
پدر ، من خيلي از او خوشم آمد ، نه به خاطر
اينکه ادا در مي آورد و مي رقصيد ، به خاطر اينکه چشم هايش خيلي
شبيه تو بود ...»
از فردا،مردم حاجي فيروز را با عينک دودي سر چهارراه مي ديدند ...
+آزادي...
فرياد آزادي سر داديم و انقلاب کرديم
شعار آزادي دادند و به انقلاب پشت کردند
يک واژه و اين قدر فاصله؟
مي دانم چرا
سوي ايستادنمان
از طرف غرب! از سمت اتوبان قزوين!!! که به آزادي بنگري آزادي قبل از
انقلاب است !
از سوي امام حسين اما اگر به آزادي نظاره کني آزادي پس از انقلاب است!
پس بنگر که در کدام سو ايستاده اي
سوي امام حسين يا غرب!؟